خــدآ ایـنجــاسـت

خــدآ ایـنجــاسـت

¸,ø¤º°`°º¤ø,¸¸,ø¤º° ـᓘـدا ایــنجاـωـت پیــش ᓄـا °º¤ø,¸¸,ø¤º°`°º¤ø,¸
خــدآ ایـنجــاسـت

خــدآ ایـنجــاسـت

¸,ø¤º°`°º¤ø,¸¸,ø¤º° ـᓘـدا ایــنجاـωـت پیــش ᓄـا °º¤ø,¸¸,ø¤º°`°º¤ø,¸

مجلس میهمانی.....

مجلس میهمانی بود....


پیرمرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.....


اما وقتی بلند شد،عصای خویش را برعکس بر زمین نهاد......


و چون دسته ی عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت.....


دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده


 و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده....


به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود


 به وی گفت:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟؟!!


پیرمرد آرام و متین پاسخ داد:زیرا انتهایش خاکی است،میخواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....


×××××××××××××××


مواظب قضاوت هایمان باشیم

نظرات 4 + ارسال نظر
لیلا دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 14:32 http://leyla-taraghi.blogsky.com

امان از این قضاوتهای عجولانه

درسته

a.nasiri دوشنبه 9 شهریور 1394 ساعت 19:25 http://taranezibaei.blogfa.com

بسیار زیباست.
اگه دوست داشتی به من سر بزن

ممنون.چرا که نه حتما

فاطمه سه‌شنبه 10 شهریور 1394 ساعت 11:00 http://iran2002.blogsky.com

سلام ابجی
اینم پاسخ قضاوت های عجولانه

سلام خواهر مهربونم
بله حق باشماست

واحه ای در لحظه جمعه 13 شهریور 1394 ساعت 18:55 http://178133.rozblog.com

الا یا ایّها المَهدى مدامَ الوَصل ناوِلها

که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها

صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد


ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها

چو نور مهر تو تابید بر دل‏هاى مشتاقان‏


ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها

دل بى‏بهره از مهرت حقیقت را کجا یابد


حق از آئینه رویت تجلى کرد بر دلها

به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را


ز تقوى داد زاد ره، ز طاعت بست محملها

به حق سجاده تزیین کن مهل محراب و منبر را


که دیوان فلک صورت از آن سازند محفلها

شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هائل‏


ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها

اگر دانستمى کویت به سر مى‏آمدم سویت‏


خوشا گر بودمى آگه ز راه و رسم منزلها

چو بینى حجت حق را به پایش جان‏فشان اى فیض‏


«مَتى ما تَلقِ مَن تَهوى، دَعِ الدُّنیا وَ أهمِلها

ممنون خیلی خوب بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.