خــدآ ایـنجــاسـت

خــدآ ایـنجــاسـت

¸,ø¤º°`°º¤ø,¸¸,ø¤º° ـᓘـدا ایــنجاـωـت پیــش ᓄـا °º¤ø,¸¸,ø¤º°`°º¤ø,¸
خــدآ ایـنجــاسـت

خــدآ ایـنجــاسـت

¸,ø¤º°`°º¤ø,¸¸,ø¤º° ـᓘـدا ایــنجاـωـت پیــش ᓄـا °º¤ø,¸¸,ø¤º°`°º¤ø,¸

دوچرخه


من و خدا سوار دوچرخه شدیم


من اشتباه کردم و جلو نشستم و خدا عقب.


فرمان دست من بود و سر دوراهی ها


دلهره مرا می گرفت،


تا اینکه جایمان را عوض کردیم


حالا آرام شدم


هروقت از او می پرسم که کجا می رویم،


برمی گردد و با لبخند می گوید :


تو فقط رکاب بزن.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نسا سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 11:45 http://ettelaate-man.blogsky.com

سارا جون اگه تونستی درست ساعت 1 تو وبلاگ خودت باش به منم سر بزن باهم حرف یزنیم آجی؟

باشه آبجی

تسنیم سه‌شنبه 19 خرداد 1394 ساعت 14:43 http://zahrayeali2015.mihanblog.com/

سلام گلم

خوبی؟

سلام خوبم خدارو شکر مرسی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.